ستاره بازی را بلد بودم ، اما از شب میترسیدم ،
الاکلنگ را بلد بودم ، اما از ارتفاع هم ، خب میترسیدم .
من حبس نفس را ، یک عمر بلد بودم اما ، از دریا میترسیدم .
لمس دستانت ، بوسه بر لب هایت و حتی عشق را ، بلد بودم ،
باور بکن ، من تو را کاملا از بر بودم ، اما ، از تنهایی میترسیدم ،
رفتنت را من از هر نظر لایق بودم ولی ؛
بی معرفت نباش و نگو ؛ من تو را عاشق نبودم ،
من فقط یک آدم ترسو بودم .