#تقلا_ققنوس

id81di@

لباس کهنه در تن ، سیگار بر لب ، جاده ای،

بوی سیگار خط عطرش بود ، آه خط فکرش،

سیگار بود و جاده ای و جاده ای و جاده ای...

از راست کودکی نزدیک شد ، با دسته گل هق هق کرد ، 

از چپ پدر آمد ،  عید پاک بود ، همگان را دعا میکرد،

از جلو ، مرد در حجم را خیابان ، چشم هایش را راضی کرد،

از پشت اما زن خنده کنان ، چرم بنز مرد را بو میکرد،

آن طرف معشوقه اش دیگری را می بوسید ،

جای حلقه در انگشت دست چپش می پوسید،

سیگار بود و جاده ای و جاده ای و جاده ای...

یک نفر شیهه کنان از کنارش میگذشت ،

دیگری در جا زنان دود سیگاری دید که گذشت ،

دخترک روسری از سر کند ، برادر آتشی بر پا کرد

گوسفندی هم در آن میان علف را مز مزه میکرد

چند نفر جنگیدند ، رودی خونی جاری شد

موشکی خورد زمین ، از گوش چپش خون جاری شد

بتی را شکستند ، مخلوق خدا را بار دیگر خلق کرد ،

جاده پیچید ، همه چی در هم تنید ، همه جا تاریک شد ، 

ناگهان سکوتی منفجر شد !

،

،

،

از راست کودکی نزدیک شد ، با دسته گل هق هق کرد ، 

از چپ پدر آمد ،  عید پاک بود ، همگان را دعا میکرد،

لباس کهنه در تن ، سیگار بر لب ، جاده ای.

بوی سیگار خط عطرش بود ، آه خط فکرش.

سیگار بود و جاده ای و جاده ای و جاده ای...