#تقلا_ققنوس

id81di@

من در خلوت خود به چه می اندیشم ؟

به گرمای تنت و وزن سرت روی تنم ، به عطر تنت ،

به مساوات نوازش کردن دستهایت با صورتت ،

من در خلوت خود ، به سکوت چشم هایت می اندیشم ، 

، ... ، آری سکوت ، پس سکــوت کن ، و در عمق سکوتت بخند ، تا بگویم ؛


من در خلوت خود به چی می اندیشم !

به زمزمه ی شعر خنده هایت که همیشه نو است در گوشم ،

به سنگینی وزنت روی پایم توی آغوشم ،

به زمزمه های دوستت دارم درِ گوشت در اوج سکوت ،

به عریانی جسمت روی ایوان که منتظر است...


من ، به غیر خودم ، به غیر همه ی غیر تو ، در خلوت خود ، فقط و فقط به تو می اندیشم .